میلاد بارش
من آمده ام تا از امید و آزادی برایتان بگویم ....از انسان و عشق
غم نان
چگونه نگذارد
که عزیز تر از جانم را
سرود ها نخوانم
من گرسنه ای هستم عاشق
پابرهنه ای هستم دل شیفته
شاعری
که جان شیدایش را
غم نان نیست
نان مرا
ترانه های توست
که نیلبکی بر لبانم است
نان مرا
مایده ای ست آسمانی
که بر سفره جانم می نهی
به شکرانه اش
سرودها
توانم گفت
اوراد عاشقانه ای را
که تو
در گوش جانم خوانده ای
م.بارش
نوشته شده در شنبه 94/7/11ساعت
11:12 صبح توسط میلاد بارش نظرات () |
Design By : Night Melody |